انتشارات سوره مهر منتشر کرد: می دانی آرزوی دو چیز به دلم ماند. هم دلم می خواست یک دل سیر کتک می زدم و هم دلم می خواست یک یادگاری از تو داشته باشم. در جریان یادگاری ها که هستی. همه را گذاشتند توی ویترین و درش را چندقفله کرده اند. از تو فقط چند عکس دارم که آن ها را هم از مهدیه گرفته ام. هر چه که از تو مانده را مامان فاطمه بلوکه کرده. حتی کم مانده دور ویترین سیم خاردار بکشند. البته حق هم دارند. من اگر بودم شاید دزدگیر هم نصب می کردم. چه صحنۀ بامزه ای می شود که مثلاً یک نفر مهمان خانۀ شما باشد و بخواهد دور از چشم بقیه در ویترین را باز کند. آن وقت آژیر دزدگیر رسوایش می کند. من هم به قول خودت گوریل شدم وقتی که به مهدیه گفتم در ویترین را باز کند و گفت در ویترین چند قفله ست و کلیدش را هم احتملاً یک نفر قورت داده…
کلیه حقوق این وبسایت برای گالری کتاب پدربزرگ محفوظ می باشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.