معرفی کتاب عشق و سایر اهریمنان اثر گابریل گارسیا مارکز
گابریل خوزه گارسیا مارکز، زاده ی ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکده ی آرکاتاکا درمنطقه ی سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ی ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، رمان نویس، نویسنده، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می کرد. مارکز برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می شناسند که یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان است.مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمی توان در این سبک طبقه بندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴، حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ی ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده است. میراث او، مجموعه ی بزرگی از کتاب های داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن، همه چیز را ممکن و باورکردنی می نماید. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ی ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه ی خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد. تمام داستان های وی به نثری نوشته شده اند که از نظر رنگارنگی و جاذبه ی غریبشان، فقط می توان آن ها را با کارناوال های آمریکای جنوبی مقایسه کرد.گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، در ۸۷ سالگی، در مکزیکوسیتی درگذشت. جسد وی فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده و بخشی از خاکستر جسد وی به زادگاهش کلمبیا منتقل شد.
گابریل گارسیا مارکز در دیباچه ی رمان عشق و سایر اهریمنان بیان می کند که این رمان بر اساس افسانه ای است که مادربزرگش در زمان کودکی برای او تعریف می کرده است: سی یروا ماریا، تنها فرزند خانواده ای آبرومند اما رو به زوال در شهری بندری واقع در آمریکای جنوبی است. سگی هار، سی یروا را در روز تولد دوازده سالگی اش گاز می گیرد. خانواده و اطرافیانش که اعتقاد دارند سی یروا پس از این حادثه مسخ شده، او را به خانقاهی مسیحی می برند. در این خانقاه، پدر کایتانو دلارا که همیشه رویای دختری با موهای بلند و پریشان را در سر می پرورانده، پس از دیدن سی یروا دچار لغزش می شود. زمانی که دلارا برای پاکسازی سی یروا با آب و موم های مقدس نزد او می رود، احساس می کند که در وجودش چیز شوکه کننده ای در حال شکل گیری است. او اسیر عشق شده و مدت زیادی نمی گذرد که سی یروا ماریا هم در تجربه ی این عشق سوزان به او می پیوندد. رمان عشق و سایر اهریمنان، داستانی طوفانی، جاودان، تفکربرانگیز و باشکوه درباره ی جهان شمول ترین تجارب مردان و زنان است.
نیویورک تایمز در مورد این اثر نوشته است :
A brilliantly moving tour de force.
موفقیتی درخشان و تکان دهنده.
لس آنجلس نیز می نویسد:
A work of considerable beguilement and edge.
اثری بسیار افسون گر و پرحاشیه.
قسمت هایی از کتاب عشق و سایر اهریمنان
“دختر در روز بیست و نهم ماه می، که دیگر تحملش تمام شده بود، خواب دید که از پنجره به مزرعه ی پوشیده از برفی می نگرد که کایه تانو دلورا از آن جا رفته و دیگر هیچ گاه برنمی گردد. در دامنش خوشه ی طلایی انگور جا داشت که به محض خوردن یک دانه ی انگور بار دیگر دانه ی دیگری سبز می شد. اما این بار دانه های انگور را نه یکی یکی بلکه دو تا دوتا می کند و از اشتیاق رسیدن به آخرین دانه ی انگور نفس در سینه نگه داشته بود. نگهبانی که برای راست و ریس کردن جلسه ی ششم جن گیری آمد با جسد بی جان سی یروا ماریا در رخت خواب روبه رو شد که از عشق جان داده بود. چشمانش می درخشید و پوستش حالت کودک تازه متولد شده را داشت. تارهای مو چون حباب از سر تراشیده اش می رویید و رشد می کرد”.
“آدم نمی تواند هیچ وقت ایمانش را به کلی از دست بدهد. چون تردیدهایی تا آخر عمر به جا می مانند”.
“به این نتیجه رسیده بود که هیچ دریا و سلسله کوهی، یا هیچ قانون زمینی یا آسمانی و هیچ قدرت دوزخی، نمی تواند میان سی یروا ماریا و قلبش فاصله ایجاد کند”.
به قلم رسول برهانی