معرفی کتاب, مقالات

معرفی کتاب از فرانکلین تا لاله زار اثر سیروس علی نژاد

معرفی کتاب از فرانکلین تا لاله زار اثر سیروس علی نژاد

همایون صنعتی‌ زاده از شخصیت‌های شگفت ‌انگیز ایران معاصر است.
خودساختگی و جدیت او در هر کاری که واردش می‌شده، به ‌راستی آدمی را به حیرت وامی‌دارد. گستردگی فعالیت‌هایش نیز سخت مثال‌زدنی است؛ از راه‌اندازی انتشارات فرانکلین و دایره المعارف فارسی و چاپخانه افست و کارخانه کاغذسازی پارس گرفته تا کارخانه رطب زهره و گلاب‌گیری زهرا. کمتر کسی در این‌همه مسیر جوراجور گام می‌گذارد و تقریبا از همه سربلند بیرون می‌آید.

سیروس علی‌نژاد که چند سالی با وی نشست ‌و برخاست کرده، در این کتاب کوشیده است از رهگذر مصاحبه‌ها و گزارش ‌هایی، زندگی این مرد کوشا و پر موفقیت را به تصویر بکشد. کتاب چند قسمت دارد. قسمت نخست، روایتی است که علی‌نژاد خود پس از مصاحبه‌ها و نیز تحقیقاتی که کرده، درباره زندگی و فعالیت‌های صنعتی‌زاده نوشته است. قسمت دوم، گفت‌وگوهایی است که علی‌نژاد طی سال‌ها با صنعتی‌زاده کرده و در آن‌ها موضوعات مختلفی از زبان خود او مطرح شده است. قسمت سوم، گفت‌وگو با دیگران است. در این بخش، علی‌نژاد به‌سراغ چند تن از همکاران و نزدیکان صنعتی‌زاده رفته و سعی کرده است اطلاعات تازه‌ای درباره او به دست دهد. این کسان عبارت‌اند از: سیروس پرهام، منوچهر انور، علی صدر، مهدخت صنعتی‌زاده. چهارمین قسمت، «پیوست‌ها» نام دارد. این قسمت حاوی مقدمه‌ای است که علی‌نژاد برای یکی از مجموعه‌نامه‌های صنعتی‌ زاده نوشته است. به‌علاوه، کتابشناسی کاملی از آثار صنعتی‌زاده به‌اضافه عکس‌هایی از او و نزدیکانش در این قسمت گنجیده است.

به‌طور کلی، این اثر در شناساندن شخصیت استثنایی صنعتی‌زاده و وجوه متنوع آن، موفق از آب درآمده است. بااین‌همه، تکرار مطالب در آن مخاطب را می‌آزارد؛ به‌ویژه در قسمت اول و دوم. بسیاری از مطالب را سیروس علی‌نژاد در قسمت اول به‌قلم خود گفته و در قسمت بعد، دوباره همان‌ها از زبان صنعتی‌زاده نقل شده است؛ بی‌اینکه نکته تازه‌ای به آن افزوده شده باشد.

اما گفت‌وگوهایی که علی‌نژاد با دیگران ترتیب داده، بعضا از حرف‌های صنعتی‌زاده هم جالب‌توجه‌تر است؛ خصوصا از این حیث که این سرگذشت‌نامه را به‌نوعی از آثار مشابه، متمایز می‌کند. به‌بیان بهتر، امتیاز این سرگذشت‌نامه این است که به ستایش‌نامه بدل نشده و تصویری خاکستری از صنعتی‌زاده به دست می‌دهد. این ویژگی باقیمتی است. در کنار بازنمایی خصلت‌های پسندیده و روحیه کم‌نظیر و خدمت‌های ارزنده صنعتی‌زاده، از عیب‌ونقص‌های او نیز کم‌وبیش سخن به میان آمده است. برای مثال، ماجرای مواجهۀ صنعتی‌زاده با علی‌اصغر مهاجر را سیروس پرهام با روایتی کاملا متفاوت نقل می‌کند و تعریف‌وتمجیدهایی را که صنعتی‌زاده از ترجمه مهاجر کرده، غلو می‌خواند. همچنین از خلال گفت‌وگوهایی که با نزدیکان صنعتی‌زاده شده، معلوم می‌شود که او چندان هم پاک و وارسته نبوده و به این و آن، به‌خصوص درباریان، باج‌هایی ناروا می‌داده است. از جمله این‌ها، بی‌اخلاقی‌ای است که در منتشرکردن اثر کسی به‌نام دیگری مرتکب شده است: او کتاب «فن پرستاری» را که در اصل ترجمه ثمینه باغچه‌بان بوده، به‌اسم اشرف پهلوی و کتاب «شاهکارهای هنر ایران» را که به‌گفته سیروس پرهام، در اصل ترجمۀ هوشنگ پیرنظر بوده، به‌اسم پرویز ناتل‌خانلری منتشر می‌کند و به‌این‌ترتیب، خود را به ایشان نزدیک می‌نماید.

نکته‌های جالب دیگری که از این کتاب دستگیر خواننده می‌شود، اطلاعات ناگفته‌ای است درباب تاریخ ویرایش در نشر ایران؛ مثلا اینکه آنچه به‌اسم «خشم و هیاهو»ی فاکنر با ترجمۀ بهمن شعله‌ور منتشر شده، درواقع بیشتر کار منوچهر انور است، نه بهمن شعله‌ور؛ زیرا منوچهر انور کلمه‌به‌کلمه آن را با متن اصلی مطابقت داده و بازنویسی کرده است. همچنین «از صبا تا نیما»ی یحیی آرین‌پور را احمد سمیعی‌گیلانی با ویرایشش به‌کلی زیر و رو کرده است. نیز یکی از جلدهای «تاریخ تمدن» ویل دورانت را که امیرحسین آریان‌پور ترجمه کرده بوده، منوچهر انور کاملا با متن اصلی مقابله کرده و متوجه حذف و افتادگی‌هایی شده و همه را برطرف ساخته است. از این ویرایش‌ها در هیچ‌جا سخنی به میان نیامده است.

ماجرای بسیار جالب دیگری که به تاریخ ویرایش در ایران مربوط می‌شود، برمی‌گردد به میدان‌دادن بی‌تعارف همایون صنعتی‌زاده به جوانان بااستعداد برای ویرایش نوشته استادان پرسابقه. بهتر است ماجرا را از زبان یکی از این جوانان آن روزگار، یعنی سیروس پرهام، که صنعتی‌زاده به او پروبال داده، بخوانید:

ـ داشتم می‌گفتم که من در سال ۱۳۳۵ بعد از آن مهمانی‌ها و دلجویی‌ها برگشتم به فرانکلین؛ منتها اولین کاری که همایون [صنعتی‌زاده] گذاشت جلوی من، مرا وحشت‌زده کرد. این کتابی بود که احمد آرام، احمد بیرشک، دکتر بهزادی و عده‌ای دیگر از معاریف آن زمان ترجمه کرده بودند.
به من گفت: «این‌ها را باید مقابله کنی.» گفتم: «چطور این کار را بکنم؟ این‌ها همه سنشان دوسه برابر من است.» من ۲۶ یا ۲۷ سال داشتم. گفتم: «اینکه بروم پیش این‌ها بگویم اینجا را اشتباه کرده‌اید، از من برنمی‌آید.» گفت: «اصلا لازم نیست بدانی چه کسی کدام مقاله را ترجمه کرده؛ چه رسد به اینکه بخواهی بروی پیششان. فقط مقابله کن. والسلام.» گفتم: «خیلی خب، اگر این‌جوری است، می‌کنم.» شروع کردم به ادیت کتاب «کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند». […] بعد از مدتی ماکت کتاب را آوردند که من ببینم. دیدم آنجا اسامی مترجمان آمده و روی جلد نوشته شده «زیر نظر سیروس پرهام». دویدم توی اتاق همایون که: «آقا، قرارمان این نبود. قرار نبود اسم من باشد.» گفت: «نمی‌شود که نباشد.» گفتم: «خب، به یک صورت دیگری بنویسید. خوشایند نیست که کار احمد آرام یا بیرشک زیر نظر من چاپ شود.» خوب یادم است. گفت: «رسم همین است و هیچ جایگزینی هم ندارد.» گفتم: «خب، اگر رسم همین است، خیلی خب؛ ولی یک خرده…» گفت: «نه. هیچ‌طوری نیست.» این در حقیقت اولین کار ویرایشی من در فرانکلین بود. در سال ۳۶ این کتاب چاپ شد. (از فرانکلین تا لاله‌زار: زندگی‌نامۀ همایون صنعتی‌زاده، سیروس علی‌نژاد، چ۳، تهران: ققنوس، ۱۳۹۶، ص۱۴۹تا۱۵۰)

به قلم رسول برهانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *