((و اگر قلم چیز دیگری نداند، این را میداند که روزی باید از حرکت بایستد؛ این هم بخشی از راز و رمز ماجراست. مرگ منتظر است و ما، هر کدام به شیوهٔ خود، به ملاقاتش میرویم. معنایش این نیست که مرگ باید پیوسته در ادبیات حاضر باشد))
کتاب اثر (آرتور کریستال ) یک جستار نویس و فیلم نامه نویس برجسته آمریکایی که با ترجمه احسان لطفی این کتاب در سال 1396 به چاپ رسید.
چنانکه مترجم در مقدمهی کتاب میگوید – و البته جستجوی سادهای از وب هم این حرف را تأیید میکند – از آرتور کریستال اطلاعات چندانی در دست نیست. ظاهراً چندان اهل مصاحبه و گفتگوهای رسانهای نبوده و به سبک برخی از نویسندگان، نخواسته ترکیبی از «نویسنده» و «بازاریاب» باشد.
در مراسم اهدای جایزۀ پن در توصیفش گفتند «آرتور کریستال آشوبگری دوستداشتنی و فتنهگری خودی است.» به نظر میآید کریستال، در قواعد ثابت مقالهنویسی آشوب به پا کرده و «جستار روایی» را چند قدم جلوتر برده است.
این جستار نویس معتقد بود نویسنده ای که روی کاغذ بتواند خوانندگان را تحت تاثیر بگذارد ممکن است در ملاقات حضوری نتواند این کار را انجام بدهد.
در این کتاب که تشکیل شده از 4 جستار
در جستار اول با نام سخن گوی تنبل به زندگی خودش می پردازد و در جستار دوم با نام لذت های گناه آلود وجستار های بعدی (وقتی نویسنده حرف می زند ) و(زندگی و نویسندگی) هست که هرکدام پر از جذابیت
و این تازه اول کارست.بعدش نوبت میرسد به همه حرف هایی که آرزو میکنی کاش نزده بودی یا جور بهتری زده بودی. نکته گفت و گو همین است: فقط یک فرصت برای ادای هر جمله وجود دارد. میشود در جملات بعدی منظور را به شکل دیگری توضیح داد یا سرو شکلش را بهتر کرد یا حتی مسیر حرف را عوض کرد اما بعید است هیچ وقت بشود بار را درست به منزل رساند

چه اعتقاد غریبی! چه ایرادی دارد زندگی وقف کلمات مکتوب نشده باشد؟
چه اعتقاد غریبی! چه ایرادی دارد زندگی وقف کلمات مکتوب نشده باشد؟ چرا آدم باید فکر کند اندیشهها و احساساتش را باید با دیگران به اشتراک بگذارد؟ چنین نزدیکی و صمیمیتی حتی در پس نقاب داستان به نظر بیحیایی میآید چرا که نویسنده با اینکه در رویدادها دخل و تصرف میکند، کار اصلیاش علنی کردن لحظات خصوصی است. رماننویس مثل یک جاسوس متعهد، سرنوشت و احساسات دیگران را بخشی از خیر اعظم میبیند و جزئی از هدف والاتر. گراهام گرین، نویسندهای که از جاسوسی هم بیخبر نبود فکر میکرد «خردهای یخ در قلب نویسنده هست»، – و میشود به توصیفش افزود – خردهای که میتواند به تیزی یخشکن باشد.